راوی

یک سال پیش در چون‌این شبی این عکس‌ها را گرفتم و این متن‌ها را نوشتم و این‌جا گذاشتم. حالا یک سال گذشته و من بزرگ‌تر شده‌ام و نگاه که می‌کنم می‌بینم الان این عکس ها را نمیگیرم و این چیزها را نمی‌نویسم! حتما این‌ها هم که در عکس هستند بزرگ شده‌اند. به هر حال بدون هیچ تغییری می‌گذارم‌شان اینجا. روایت است دیگر! روایت یک سال پیش با زبان راوی یک سال پیش! چه کنیم؟:

تذکر: از آنجا که ممکن است از طرف بعضی دوستان به عکاسی مخفی از حریم خصوصی افراد متهم شویم همین جا خاطر نشان می سازیم که عکسها نه با موبایل و مخفیانه که با دوربین حرفه ای و علنی و همگی از معابر عمومی و خیابان ها گرفته شده است. احتمالا از طرف دوستان دیگر نیز به اشاعه فحشا متهم می شویم. این دسته از دوستان لطف بفرمایند به خبرگزاریهای رسمی مملکت گیر بدهند. حداقل اینکه مخاطب آنها بیشتر است و اشاعه فحشاء آنها هم وسیعتر! با تشکر!

سر و صدای ترقه و دیدن آتش بازی و انفجارات مربوطه را همه دیده ایم و نکته چندان جالبی به نظر نمی رسد:

پس، از این عکسها صرف نظر نموده! به باقی ماجرا می پردازیم!

ماجرا از ساعات آغازین شب شروع شد، وقتی که ملت همیشه در صحنه بار دیگر به میدان آمدند! این بار میدان صنعت!

ارتفاع انفجار نارنجکهای دست ساز، گاهی از بلندترین برج خاورمیانه! (برج میلاد) هم فراتر می رفت و باید به عکاس آفرین گفت که در این شدت انفجار دستش فقط کمی لرزیده است!

جمعیت متراکم شده، شروع به حرکات موزون فرهنگی همراه با صدای سیستم صندوق عقب پژو 206 می کند و همانطور که مشاهده می کنید یکی از شرکت کنندگان برای جلوگیری از صدمات ناشی از انفجارات مهیب که به ناگاه از زیر پا سر در می آورد و به هوا می رود، کلاه ایمنی بر سر دارد! شایان ذکر است نامبرده دقایقی مورد تمسخر حضار خوش حال! قرار گرفت!

از قدیم گفته اند کسی را که جو گرفته باشد، متوجه سوختن پیراهنش نخواهد شد! مخصوصا که روی دوش رفقا باشد و اوپ تیس اوپ تیس هم براه!

جمعیت یک صدا می خواندند: چقدر بگم خطر داره ترقه! هزار تا دردسر داره ترقه! و در اقدامی خودجوش با متخلفین به شدت برخورد می کردند! تا در فضایی سالم و به دور از هیجانات کاذب ساخته و پرداخته معاندین، به وظیفه خطیر انسانی خود عمل نمایند!

از نکات قابل توجه این نشست این لنگ و پاچه ای است که مشاهده می کنید! دختر خانم معرکه گرفته است و break می زند! از شما تقاضا می شود که در حین دیدن عکسهای بعدی تعادل خود را حفظ کنید و با در نظر گرفتن زیر ساخت های معنوی جامعه، بیایید با هم مهربان باشیم!

در همان زمان که این خانم داشت به هنر و چیزهای دیگر نمایی ادامه می داد و کماکان مورد تشویق حضار بود متوجه یک جوان آلمانی شدیم که دوست ایرانیش داشت برایش توضیح می داد که:  !this is fact of iran : این حقیقت ایران است! و وقتی من از او سوال کردم که آیا در آلمان هم شما اینطور مراسمی دارید در حالی که به شدت هیجان زده بود گفت: !not so hot : نه به این داغی (همون خفن خودمون!)

 

 داشتم سوال می کردم که برخورد پلیس آلمان با اینگونه جشنهای خیابانی چیست که ناگهان یک چیز عجیبی زیر پایمان ترکید و جوان آلمانی در حالی که چند ثانیه ساکت مانده بود (به علت سقوت ناگهانی قلبش درتمبانش احتمالا!) سپس گفن : !it is ok البته شایان ذکر است که منظورش نارنجکی که ترکیده بود وگرنه هر چه سعی کردیم معنی کلمه عکس العمل: reaction  و  reflex  رو براش توضیج بدیم نشد که نشد. انگلیسی زیاد خوب بلد نبود و برای ساعت 5 صبح به مقصد فرانکفورت بلیط داشت! این گزارش حاکی است دخترک کماکان لنگ در هوا روی زمین می چرخید!

این دختر وقتی از شدت سرگیجه خسته شد! مورد استقبال و تشویق شدید دوست پسرش واقع و لحظاتی در آغوش وی آرام گرفت! جمعیت مرتب فریاد می زدند: اینه!

البته پسرها هم کم نمی آورند و می شود گفت خیلی هم زیاد می آوردند!

جمعیت توسط نیروی مخصوص ضد شورش متفرق شد و همگی به سمت خیابان اصلی و بزرگ شهرک به راه افتادند در حالی که هر از چندگاهی راه ماشینها را صد می کردند و مجددا شروع به اجرای زنده حرکات موزون و ناموزون می نمودند.

این آلاچیق در مسیر حرکت کارناوال قرار داشت و شاید در این تصویر که موقعیتش با برج میلاد نمایش داده شده است مشخص نباشد که داخلش چه خبر است و حتما اینگونه است آیا!؟!

اشتباه نکنید! این یک پارتی شبانه در زیرزمین یک ویلا در شمال کشور نیست! این همان آلاچیق کنار خیابان است واقع در پیاده رو! چه می کنه این استعداد ایرانی! در عرض چند ثانیه طراحی صحنه به نحوی شد که انگار تلویزیونهای ماهواره ای و بی ادب لس آنجلسی دارند خدای نکرده شو پخش می کنند! خوشبختانه اون نارنجک دست ساز سبز رنگ، در دست این آقا نترکید وگرنه...

کارگران مشغول کارند!

ان شالله همه با هم...!

با جوانان خوش حال و خوش تیپ بالای شهر خداحافظی می کنیم، حالا همه می خواهند عکس تکی و جفتی بگیرند! اما چون دقایقی است وارد روز چهارشنبه شده ایم باید برویم! بعضی ها فریاد می زنند نیروی انتظامی تشکر، تشکر! در همین حین یک نفر دستگیر می شود! همه کپ می کنن! اما درعرض سیم ثانیه ازاد می شود! مجددا همه کپ می کنند!

از شوخی که بگذریم نظر شما چیست؟ به نظر شما این رفتارها نادرست است؟ آیا باید با آنها برخورد بشود یا نه؟ اینها بخش بزرگی از جوانان این مملکت هستند. اگر خوب است چرا برخورد؟ اگر بد است راه اصلاحش چیست؟ مرسی!

از سایت بازتاب تقاضا می شود اینبار عکسها را مانند عکسهای شام غریبان میدان محسنی بدون نام عکاس دو در نفرمایند!

۸۴/۱۲/۲۳
مجید عزیزی

نظرات  (۱۲)

سلام اول از همه یه خسته نباشید ذاغ بهتون میگم
عکسهای واقعا باحا لی بوذند
خیلی دلم سوخت و متاسفم که جوان ایرانی اینطوری از زندگی لذت می بره . لیاقت جوان ایرانی بیش از اینهاست.
in aksa male esfande 83 bood na 84!
خلاصه یه 1.5 ساعتی گیر بودیم تا بالاخره دست از سر کچلمون بر دارن
خوش به حال این پسرا خیلی ازادن ما همیه بیچاره اییم ولی خداییش به منم خیلی فاز داد ولی امسال خیلیییییییییی کنترل کردن نمیدونم چه مرگشون بود باید از خداشون باشه اخه به درد کنترل جمعیت میخوره ولی سیاست ندارن فقط بلدن سالی 2.3 تا هواپیما بندازن پایین اینجوری جمعیتو کنترل میکنن
بیخیال
زیادی مستفیض شدی یه سری هم به من بزنی ضرر نمیکنی
یا حق
سلام
خوبیییییییییی؟
سال نو مبارک
بابا ایول این بروبچز تهرون چه شانسی دارن هر گندی بزنن هیچ کاریشون ندارن بعد اونوقت منه بدبختو شب 4 شنبه سوری اونم به خاطر اینکه یه شوخی کوچولو با یه مامور کردن بردن پاسگاه و حیثیت برام نذاشتن میدونی چی گفتن؟
دختر و چه به این مسخره بازیها سنگین باش
منم گفتم
ااااااااااااااا بابا تلویزیون هر روز میگه رژیم بگیرین بعد تو میگی سنگین باش
جاتون خالی اینجا بود مخ جناب سرهنگ سوت کشید اخه همه ملت به نیشش خندیدن
آقا دستت طلاااااااااااااااا ... سر صبحی کلی ما رو شارژ نمودی ... خیلی با حال بوددددددددددددددددددد توپ ! مخصوصا توضیحاتش !:دی
بابا خیلی باحالی. من یکی کف کردم . آخه من چارشنبه سوری قرنتینه بودم...
۲۷ اسفند ۸۴ ، ۲۳:۰۴ یک دوست غریبه
سلام. مجید جان از تصاویرت یکه خوردم. هرچند گفته بودی که و از خود سلب مسئولیت کرده بودی، به حرفت توجهی نکردم.فکر میکنم که کارت برای جلب توجه است. چرا که خودت هم می دانی که از لحاظ شرع اسلامی و نیز از لحاظ قانونی کارت اشکال دارد. پس شما با این کارتان شرع و قانون را نادیه انگاشته و به اعتقادات جمعی از ایرانیان مسلمان بی توجهی کرده ای. چرایش را خود جواب بده. اما در بخش دوم در پاسخ به سئوالت این را می دانم که از لحاظ روش برخورد با این پدیده ها خشونت بدترین راه است. این کارها جزئی از فرهنگ شده است. جز کار فرهنگی چیز دیگر جواب نمی دهد. خشونت فقط مرهم است و نه درمان.
سلام چه عکسهای جالبی شما اونجا چه کار میکردید؟....
عالی .... خسته نباشین
خداییش با این گزارشت تصویریت حال کردم. عکس هات یکی از یکی جالبتر هستند.
خسته نباشی به امید روزی که راهی برای صرف این انرژی جوانان پیدا شود.
خیلی خوب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی