بسم الله...
شنبه, ۶ اسفند ۱۳۸۴، ۰۱:۱۳ ق.ظ
سلام! شش ماه است ننوشتهام اینجا! شش ماه
میدانی یعنی چه؟ بعضی بچهها در شش ماه از آن دنیا به این دنیا می آیند!
بعد از وبلاگ قبلی هم یک سال ننوشته بودم تا اینجا راه افتاد. یکسال
میدانی یعنی چه؟ بچه یک ساله هم دندان دارد، هم راه میرود و هم ماما بابا
میگوید! اینها را چرا میگویم؟ خب ساده است! دارم غیر مستقیم میگویم اگر
میبینی خزعبلات میبافم به هم، به این خاطر است که خیلی وقت است ننوشته
ام! نه اینجا، نه در جامجم، نه در موازی و نه در هیچجای دیگری. حتی در
ورقههای امتحانی این نیمسال تحصیلی هم چیز قابل توجهی ننوشتم؛ همان در
حد رد شدن از پل مشروطی! مخلص کلام اینکه این دستگرمیها را تا یک مدت
تحمل کنید تا قلم (کیبورد) ما بیافتد روی غلتک! و اما بعد..
یا علی
یا علی
۸۴/۱۲/۰۶
دوم: میدانی که بچه شش ماهه یک جور گیر دارد. شاید باید صبر میکردی که نه ماهت تمام شود بعد.
سوم: تازه بچه خیلی باید اهل استعداد باشد که بعد از یک سال این همه کار را بکند. من که هنوز بعد از 25 سال میلنگم
چهارم: بعضی موقع ها ننوشتن خیلی هم هنر است.
این را از زمانی که مینویسم یافتم.
پنجم: خدا تحمل شما را هم زیاد کند.
ششم: یک سالی میگذرد که ندیده ام سقاخانه اسماعیل طلایش را...
هفتم : یا حق