تاملی کوتاه بر فرازی از مناجات شعبانیه
و شاید بیانگر این معنی باشد که مومن سزاوار است پیش از رسیدن ماه مبارک رمضان خود را برای روزهء حقیقی که همان انقطاع و اجتناب کامل از لذات دنیاست آماده کند .(1)
در این مناجات معارف فراوانی نهفته است . بویژه دربارهء آداب و آیین بنده گی کردن ، شیوه و شگرد با خداروبروشدن ، چگونه از او درخواست کردن، چگونه با او راز دل گفتن و چگونه زبان به عذر و پوزش گشادن و چگونه امیدواری بدو استوار داشتن . نیز در این مناجات دربارهء معنی و مفهوم لقاء خدا و قرب خدا نشانه های لطیف و دلپذیری آمده است.(2)
نظری و تاملی بر فرازی از این مناجات عارفانه و عاشقانه میکنیم و ...والسلام.
الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاءنظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک ... الهی و الحقنی بنور عزک الابهج فاکون لک عارفا و عن سولک منحرفا و منک خائفا مراقبا .
خداوندا ، انقطاع کامل را نصیب ما بنما تا به جایی برسیم که چشم های دل ما حجاب های نور را بدرند و به معدن عظمت تو واصل شوند و روح های ما به قداست عزت مند تو در آویزند... خداوندا ! مرا به عز دلگشای خود ملحق ساز تا شناسای تو باشم و از غیر تو رو برگردانم و از تو بترسم و مراقبت پیشه کنم.(3)
در این چند بند سه نکتهء بسیار مهم آمده است یکی محبت خدا دیگری معرفت به او و سومی و خوف از او و در حقیقت یک ریشه آمده است و دو میوه ، ریشه معرفت است و میوه ها خوف و محبت . و حقیقت دینداری هم جز این نیست . معرفتی عاشقانه و خائفانه . به حقیقت اگر تفکر و گرایش دینی آدمی خالی از محیت و و رحمت باشد نه دیندار حقیقی و نه انسان واقعی است . شیفتهء یاد خدا بودن از محبت بر می خیزد و نشانهء رابطهء عاشقانه است . عارفان عاشق ما تاکید فراوان بر محبت کرده اند و البته با این کار به حل معضلات بسیاری نائل امده اند . بزرگی چون مولوی کسی بود که می کوشید تا از راه عشق و محبت حتی اشکالات کلامی مانند جبر و اختیار را پاسخ گوید . از نظر مولوی یک رابطهء عاشقانه میان خالق و مخلوق همهء این مسائل را حل می کند زیرا زمانی دو موجود طلب کارانه و گله مندانه در برابر هم قرار می گیرند که احساس جدایی کنند و یکی خود را از آن دیگری نداند . لکن اگر کسی تمام وجود خود را در هستی دیگری باخت و چیزی از او باقی نماند نه حقی می طلبد نه چون و چرایی.
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست(حافظ)
تا به اینجا به گوشه ایی از ثمرات محبت و اهمیت آن اشاره شد اما امامان ما در دعایی که خواندیم به غیر محبت و ذکر خداوند ، معرفت و خوف و مراقبت را نیز خواسته اند . البته محبت خود ثمرهء معرفت است . تا آدمی کسی را نشناسد چگونه می تواند او را دوست داشته باشد ؟
می رسیم به مساله خوف و اینکه آیا عاشق می تواند از معشوق بترسد ؟ یا اینکه میان محب و محبوب تنها رابطهء محبت آمیز وجود دارد و بس . امام سجاد در دعای ابوحمزه میفرماید : خدایا از تو در خواست می کنم که دل مرا از محبت و خشیت خود مالامال کنی .
عاشق هم طربناک است هم خوفناک هم اهل انس است هم اهل هیبت و معشوق او هم محبوب است هم محتشم. عارفان گفته اند که هیبت ناشی از جلال خداوند است و انس و لذت ناشی از جمال او خداوند محبوبی است جمیل و جلیل و عارف متوازن با دو چشم به حق می نگرد و هر دو چهرهء او را می بیند.
در پایان اضافه کنم که خوف از حق و محبت به او ، به معنای خوف از جحیم و شوق نعیم او نیست.(4)
نعیم هر دو جهان پیش عاشقان به جوی
که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر .(مولانا)
التماس دعا .
....................................................................
منابع :
(1)کتاب جهاد اکبر ..امام خمینی
(2)سلوک عارفان..میرزا جواد ملکی تبریزی
(3)مفاتیح الجنان
(4) حدیث بنده گی و دلبرده گی..عبدالکریم سروش.
وبلاگتون خوب و واقعا مفیده... از این مطلبتون استفاده کردم... دستتون درد نکنه ....
التماس دعا