تشنجات 18 تیر امسال، هوا بس ناجوانمردانه گرم است آی!
هوای تهران فوقالعاده گرم است. سعی کنید این روزها زیاد از خانه خارج نشوید و اگر به علائمی مثل سر درد و ضعف عمومی شَدید دچار شُدید، خیلی زود خودتان را به درمانگاهی، جایی برسانید و مواظب باشید به وضع من دچار نشوید که بعد از دو روز گرمازدگی به ناچار و به زور خودم را به بیمارستان رساندم و این شد که میبینید!
- دکتر چشمم را میبست و باز میکرد و نور چراغ قوه را میانداخت توی چشمم. بعد گفت خوبه که تارک دنیایی ولی این قدر بیخیال هم دیگه خوب نیست. البته فکر میکنم موها و محاسن بلند و آشفته من هم در این تعبیر وی بی تاثیر نبود.
- سه تا آمپول و دو تا سُرم، تازه فشارم را آورد روی هفت.
- متوجه شدم که کالبد انسان طوری خلق شده که علاوه بر هوای گرم و آلوده، به آب و مواد غذایی هم نیاز دارد.
- بالاخره بیهوش شدم و وقتی به هوش آمدم همه دکترها و پرستارهای موجود در ساختمان، بالای سَرم مشغول آب پاشیدن به صورتم و خیس کردن بدنم با پارچههای نمدار و ماساژ بودند، یکی هم میزد توی گوشم.
- یک لحظه احساس کردم روح از بدنم در رفت بالا و آمد پایین. به هوش که آمدم از شدت ضعف و درد گریهام گرفته بود.
- یکی از دکترها گفت "برگشت". بعد با هم خندیدند و بعدش چند سوال پرسیدند و رفتند آنور یواشکی با هم حرف زدند.
- میخواستند سُرم سوم را مرقوم فرمایند که مانع شدم و با مسئولیت خودم و به کمک آب پرتغال مرخص شدم. (آخر کس دیگری همراهم نبود؛ خانواده در سواحل شمالی کشور عزیزمان ایران به سر میبرند)
- یکی از دکترها میگفت وقتی تشنج کردهام تشخیص اولیهاش این بوده که "شیشه" مصرف کردهام. (شیشه نوعی ماده مخدر خفن و با کلاس است)
- حتی اگر رو به موت بودید، مرگتان را با مراجعه به مراکز درمانی دولتی جلو نیاندازید. من دو بار از این سوراخ گزیده شدم و به ایمان خود شک کردم. حتی نمیدانستند زیر سر کسی که فشارش افتاده نباید بلند باشد، تازهاش هم خودم پاهایم را با دستهایم گرفته بودم بالا.
- دکتر برایم مصرف نوشابههای انرژیزا را تجویز و توصیه کرده است. اگر عین بچه آدم هر روز آب و نوشابه معمولی بخورید مجبور نمیشوید برای انواع انرژیزای بد مزهاش تا بیست برابر پول بیشتر بدهید.
- از دوستان همیشه آنلاین، اگر کسی برادران من، حمید و حامد را آنلاین زیارت کرد، پیغام برساند که از پدرم بپرسند این اسکناسها را داخل کدام بالش پنهان کردهای که یافت مینشود. (مزاح بود آقا! شکر خدا، تلفن همراه هست!)
- آخرین باری که دکتر رفتم دو سال پیش بود برای ناخن انگشت کوچک دست چپم. ماجرایش اینجاست.
- دست هایم میلرزید و عکس تار شد. کادر اورژانس مشغول صرف شام هستند.
- یا رب ارحم ضعف بدنی و رقّة جلدی و دقّة عظمی و مطالی!
- و انا اشهد یا الهی ... و لحمی و دمی و شعری و بشری و عصبی و قصبی و عظامی و مخّی و عروقی و جمیع جوارحی، لو عمّرتها ان اودّی شکر واحده من انعمک ماستطعت ذلک، الا بمنک الموجب علیّ به شکرک ابدا جدیدا و ثناء طارفا عتیدا. "عرفهی حسین(ع)"
- سلامت باشید.