راوی

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۸۶ ثبت شده است

گفته بودم که می‌خواهم بنویسم و درد بی‌دردی‌ام را با درد بی‌درمان دیگران درمان کنم.
حسین گفته بود که: آدم باید دردش بیاید تا بنویسد. و بداند که با نوشتن دردش بیش‌تر می‌شود. و حسین راست گفته بود.
اما تازگی‌ها آن‌قدر دردم گرفته که نمی‌توانم بنویسم. اصلن آیا باید و خوب و درست است که بنویسم؟ هیچ حسش نیست اما نمی‌دانم این باید نوشتن از کجا و چه‌طور افتاده در جانم.
حق مسلم، رئیس جمهور، ملوانان، اخراجی‌ها، رپ، مبارزه با بدحجابی، نامجو، شهردار، شرم‌الشیخ، امیرکبیر، بشاگرد، گافر، کپر، حسن، دلم، درد... من دارم دیوانه می‌شوم یا شما هم هم‌چون‌این احساسی دارید یا اصلن دنیای دیوانه‌ای است یا که چی؟

۲۴ نظر ۱۰ ارديبهشت ۸۶ ، ۱۹:۳۵
مجید عزیزی