اول وبلاگ به یاد راوی راویان روایت شده...
به نام خدا. تقریبا یک سال است که نمی دانم اولین یادداشت وبلاگ تازه ام را چگونه آغاز کنم و بالاخره به این نتیجه رسیدم که برای اینکه بیش از این کار امروز به فردا نیافتد، هیچ ترتیبی و آدابی نجویم و....
3 سال پیش در چنین روزی اولین نوشته وبلاگی ام را در حالی که هنوز وبلاگ و وبلاگ نویسی در ایران فراگیر نشده بود در اینجا نوشتم و خانه اولم شد. اولین سالگردش را همانجا گرامی داشتم و باز نوشتم تا سالگرد دوم و بعد... و بعد دیگر ننوشتمش! البته نه اینکه نوشتن را ترک کنم، بلکه پرکارتر هم شده بودم به خصوص در نشریه الکترونیک موازی که نزدیک یک سال است منتشر می شود و من به عنوان سردبیر در آن می نویسم. و نشریه دانشجویی و نیز روزنامه جام جم و چند جای غیر مهم دیگر که می نوشتم و می نویسم هنوز. و شاید اینها دلیلی بود بر ترک گفتن وبلاگنویسی! (به قول آسید مرتضی، این شاید که گفتم از دل شکاک من است که برآمد! یقیینا دلایل همین بود!) خلاصه اینکه باز آمده ام!
اینها را گفتم برای دوستانی که کمابیش و کماکان مرا به خاطر داشتند و جویای حال وبلاگ جدید بودند. اما برای خوانندگان نورسیده بگویم که:
مجید عزیزی هستم. بنده خدا (اگر قبول کند!) که همه اینها هستم و هیچ کدام اینها نیستم!: دانشجوی مترجمی زبان انگلیسی و ایضا عاشق زبان عربی! وبلاگنویس، طنزنویس، روزنامه نگار، خبرنگار، گرافیست، عکاس، خطاط، طراح و غیره! که هنر نیست و هنر آن است که صفات خوب انسان از صفات بدش بیش باشد که در این مورد دل من سخت شکاک است که چنین باشم والله العالم.
حرفها و توضیحات بسیار است که ان شالله در آینده به تفصیل سخن خواهم گفت. مثلا درباره اینکه چه می نویسم و چرا می نویسم و چرا سه زبانه می نویسم و... اما اجمالا اینکه راوی سایت شخصی من است که به یاد راوی راویان روایت شده، شهید سید مرتضی آوینی نامگذاری شده و شامل مطالب و عکسها و لینکها و برنامه های رادیویی و غیره خواهد بود و در همه اینها از همکاری دوستان شدیدا استقبال می کنم و فعلا همین!
و سید شهیدان اهل قلم گفت: ...با شروع انقلاب تمام نوشتههای خویش را - اعم از تراوشات فلسفی، داستانهای کوتاه، اشعار و... - در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار ماندهام...
و من هرگز جرات چنین ادعایی را نداشته و ندارم! ندارم! اینجا کسی آوینی و مدعی شاگردی و پیروی از راه و منش او نیست. اینجا به اسم اوست چون دوستش داریم و خیلی چیزهای دیگر...